پرپروک عاشق
از چشم ترت نور وفا ميخواهم- از لعل لبت طعم صفا ميخواهم- آغوش به آغوش كشيدم با تو - عطر نفست بهر شفا ميخواهم
سه شنبه 6 آبان 1393برچسب:, :: 12:21 :: نويسنده : سید محمد امین فرهی
ليلا
اين كاروان آرام در حال سفر بود ليلا غم انگيز و دلش جاي دگر بود ******* چشمش گهي بر بازوان پر تواني گاهي نگاهش بر علي اكبر نظر بود ******* هر چند ميدانست اين ره بي خطر نيست اما علي بهر حسين در اين سفر بود ******* عطر نفس هاي علي در خيمه گاه نيست ليلا پريشان موي شيون بي ثمر بود ******* در قتل گاه فرياد ها فرياد عشق است عشق حسين در اين سفر صبح ظفر بود ******* ليلا تو را هر چند صبرت كم نظير است ليلا پريشان حال و چشمانش به در بود
سيد محمد امين فرهي 6/8/93 تقديم به همسرم و ليلا
نظرات شما عزیزان:
بر سنگ قبر من بنويسيد خسته بود
اهل زمين نبود نمازش شكسته بود برسنگ قبر من بنويسيد شيشه بود تنها از اين نظر كه سراپا شكسته بود بر سنگ قبر من بنويسيد پاك بود چشمان او كه دائماً از اشك شسته بود بر سنگ قبر من بنويسيد اين درخت عمري براي هر تيشه و تبر دسته بود بر سنگ قبر من بنويسيد كل عمر ببخشید دیر اومدم وبت شرمنده
این روزها
گفتن دوستت دارم ! آنـقدر ساده است که می شود آن را از هر رهگذری شنید اما فهمش یکی از سخت ترین کارِهای دنیاست سخت است اما زیبا ! زیباست برای اطمینانِ خاطر یک عمر زندگی تا بفهمی و بفهمانی ... هر دوره گردی "لیلی" نیست هر رهگذری "مجنون " و تو شریک زندگی هرکسی نخواهی شد ! _تا بفهمی و بفهمانی ... اگر کسی آمد و همنشینت شد در چشمانش باید ردِ آسمان، ردِ خدا باشد و باید برایش از "من" گذشت تـا به "ما" رسید ... ![]() انسانها دنیایی دارند شبیه خودشان... برای شناختنشان باید جای آنها قدم بزنیم... این نهایت بی انصافیست که راجع به دنیای انسانها.... با نگاه خودمان قضاوت کنیم...
|
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
|||
![]() |