|
پرپروک عاشق
از چشم ترت نور وفا ميخواهم- از لعل لبت طعم صفا ميخواهم- آغوش به آغوش كشيدم با تو - عطر نفست بهر شفا ميخواهم
شنبه 7 خرداد 1390برچسب:, :: 12:55 :: نويسنده : سید محمد امین فرهی
مقام اول جشنواره جنگ مجله سروش نوجوان -استان بوشهر سال 1369
مادر بزرگ قصه مي گفت قصه ناگفته مي گفت قصه سي كي ؟ قصه سي ما ؛ يا سي شما ؛ يا سي همه گت و كوچيك ؛ جهال و پير او مي نشست توي سرا ؛ توي كپر ؛ يا زير سقف يا تو اتاق يا توي باغ شروع مي كرد او قصه شو با يه متل (( اتو تل توت متل نار احمدي نار شكر تيشه بردارو برو به كانه زر كانه زر هاي كرد هوي كرد گله شاه رم كرد سي وسه تاش كم كرد دختر شاه شونه مي خواد شونه مردونه مي خواد برو به حوض توتيا دست و بشور زودي بيا )) مادر بزرگ با او صداش قصه مي گفت از همه كس از همه جا از پري ها ؛ از تو دريا ؛ قصه ماهيگيرا مي گفت قصه موج هاي بلند ؛ قصه جنگ ؛ قصه مردان دلير تنگسيرا ؛ و دشتيا ؛ و دلوارا ؛ تو چاه كوتا ؛ توي تول ها ؛ جنگ سيا جنگ سفيد ؛ جنگ ميان اين ديار با اجنبي هر چي مبردن اجنبي ؛ هر چي ميكشتن هنديا
قصه مي گفت قصه مي گفت قصه ناگفته مي گفت (( قصه نخل ؛ نخل بلند ؛ نخلي كه مردان پلنگ ؛ با يك تفنگ بالاي نخل ؛ كمين ميكردن سي جنگ ))
قصه مي گفت قصه مي گفت قصه ناگفته مي گفت (( قصه گلي ؛ تو پاشلي ، گل گلين ؛ گل گلين شاخ زرين ؛ شاخ زرين گلي ما چه وقتشن وقت گل انارشن ))
قصه مي گفت قصه مي گفت قصه نا گفته مي گفت قصه مي گفت تا نصف شو همه همه مي شدن گيچ و خو گيچ و دونگ تا دم صبح
قصه مي گفت قصه مي گفت مادر بزرگ قصه ميگفت سيد محمد امين فرهي (( 25/10/1369 ))
|
درباره وبلاگ  ترس من از دست روي يار نيست/ ترس من از دوري دلدار نيست/ ترس من از روزگاري بي صفت / ترس من غم خواري غم خوار نيست آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
|||
 |
تبادل
لینک هوشمند
